به قدرت عقل فکر می کنم

و به قدرت قلب

 

همان عقلی که به ظاهر، درمان دردها، و در باطن، دشمن انسانیت است.

همان عقلِ محاسبه گرِ منفعت طلبی، که قادر است دسیسه های بسیار و سیاست ورزی های مغرضانه ی بسیار به خرج دهد

 

و به قلب های شکسته می اندیشم و عظمت این شکستگی‌ها

قلب های شکسته ای که مجروحانِ به مظلومیت نشسته ی این عقل ها هستند.

 

به تمامی قلب های شکسته

و تمامی عقل های به گنداب نشسته

عقل های توانمندِ بدطینت

 

در دریای مظلومیتِ قلب ها، گاهی حتی عقل های در فکر درستی، رنج از پس رنج می آورند.

 

حتی عقل های خوش نیت!

 

همان عقل های خشکِ بی احساس! که عاطفه ها را نمی فهمند و از طوفانِ به پا خاسته در قلب ها بویی نبرده اند.

 

همان عقل های خالی از مفهوم عدل، که مظلومیت آفرین و یا مظلوم کش خواهند بود...

 

برای مظلوم ها، 

برای قلب های مظلومین،

برای تمامی لحظه های بی قراری شان 

برای تمامی لحظه های بی پناهی شان

برای تمامی لحظات تنهایی شان که تنها «الله» از آن ها خبر دارد: 

«یا غیاث من لا غیاث له»

 


 

پ‌.‌ن:

وقتی عقل، عاشق می شود؛ عشق، عاقل می شود و شهید می شوی!