هوالمحبوب
در مرام یک موحد، مسئولیت، یک امانت است. یک موهبت، یک افتخار... یک بار سنگین که باید به سلامت به مقصد برساند.
وقتی مسئولیتی پذیرفت، یعنی انتخاب شده است تا خادم باشد!
اگر این مسئولیت را منفعت طلبانه بپذیرد، خود را بزرگ بپندارد و راحت بگویم؛ با منم منم هایش، دل خواسته هایش و هوس هایش به استقبال مسئولیت برود، راه باتلاقی ای را آغاز کرده که سر از جهنم های عظیم بشری در می آورد.
از دیگر سو، اگر مسئولیت را نقمت بپندارد، زیر بار فشارها داد و فریاد کند، آه و ناله کند، نق نق و غرغر به خرج دهد،
باید گفت:
دیر نیست که لیاقت از او سلب شود
چراکه مسئولیت؛ یعنی فرصتی برای خدمت!
یعنی افتخار کردن به این خادمیِ پربرکت!
یعنی فرصتی عظیم برای سهیم شدن در یاری حق...
و چه چیز باارزش تر از آنکه معشوق، عاشق را در میانه ی کارزار خویش سهیم کند و معشوق، زیرکانه و رندانه، با وجودی مالامال از عشق و محبت، زیباترین جلوه های عاشقی را تا آخرین نفس، با مبارزاتی جانانه، خادمانه و خاضعانه به تصویر بکشد؟
این یک نظر آزمایشی است.